آیا شما جواب این سوال را می دانید یا ذهن شما را نیز به خود مشغول کرده است؟ بسیاری از افراد هنوز نمی توانند به تفاوت دقیقی بین مدیریت و رهبری پی ببرند و گاها رهبری را همان مدیریت و مدیریت را همان رهبری میشناسند. دو نقش رهبری و مدیریت در عین تفاوتهای ذاتی با یکدیگر، شباهتهایی نیز با هم دارند و نمیتوان آنها را از هم جدا کرد. اگر به بیان بهتر بگویم، این دو به نوعی مکمل هم هستند و یک شخص برای هدایت بهتر مجموعه ی خود به تلفیقی از هردوی اینها نیاز خواهد داشت.
مدیریت شامل کنترل یک گروه یا مجموعهای از اشخاص برای رسیدن به هدفی خاص است و رهبری به توانایی فرد برای تأثیرگذاری، ایجاد انگیزه و قادر ساختن دیگران برای در پیش گرفتن مسیر موفقیت سازمانی اطلاق میشود. تأثیرگذاری و الهام بخشی دو عامل جداساز رهبری و مدیریت هستند و نه قدرت و کنترل.
مطالب خواندنی : با اعتماد به نفس خود را در موقعیت های مختلف معرفی کنید
در هندوستان، ماهاتما گاندی الهامبخش میلیونها نفر شد تا برای احقاق حقوق خود مبارزه کنند و او خود نیز شانهبهشانه آنها پیش رفت و سرانجام در سال 1947 توانست استقلال را برای هندوستان به ارمغان بیاورد. چشمانداز او به رویای همه تبدیلشده بود و این اطمینان را میداد که حرکت آنها به سمت استقلال توقفناپذیر است. جهان به رهبرانی مانند گاندی نیاز دارد که فراتر از مشکلات فکر میکنند، چشمانداز دارند و الهامبخش افراد هستند تا چالشها را به فرصت تبدیل کنند.
مدیریت چیست؟
مدیریت یکی از نقشهای مهم در هر سازمان است و همه کسبوکارها بدان نیاز دارند. مدیریت وظیفه دارد تا تلاشهای مختلف را به سمت دستیابی به هدفی مشخص یکپارچهسازی کند. بر اساس تعریف، مدیریت یعنی هنر انجام دادن کارها و سازماندهی کردن افراد یک گروه. مدیریت یعنی هنر فراهم کردن فضایی آرام برای افراد جهت تمرکز روی انجام دادن وظایف و حرکت بهسوی اهداف از پیش تعیینشده. مدیریت یعنی هنر دانستن اینکه باید چهکاری را در چه زمانی و در بهترین حالت و با کمترین هزینه انجام دهید.
درواقع مدیریت را میتوان یک فعالیت هدفمند دانست. مدیریت چیزی است که افراد را به سمت دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده هدایت میکند. مدیریت وظیفه دارد تا با استفاده از منابع محدود، تیم خود را بهطور موثر برای مواجهه با چالشهای پیش رو آماده کند. البته اهداف مدیریت ممکن است از یک شرکت به شرکت دیگر متفاوت باشد. برای مثال، هیئتمدیره یک شرکت ممکن است از مدیر خود انتظار داشته باشد تا سود خالص سالیانه را افزایش دهد، درحالیکه هیئتمدیره شرکتی دیگر از مدیر خود انتظار دارند که دامنه محصولات را گسترش دهد.
مدیریت وظیفه دارد محیط داخلی سالمی را برای زیردستانش فراهم کند تا آنها بتوانند کار خود را به طرزی موثر به انجام برسانند. این شامل حصول اطمینان از در دسترس بودن مواد خام، تعیین دستمزدها و حقوق، تشکیل قوانین و مقررات و غیره است. بنابراین میتوان اینگونه خلاصه کرد که مدیریت خوب یعنی موثر و کارآمد بودن. موثر بودن یعنی انجام دادن وظیفه مناسب و کارآمد بودن یعنی انجام دادن درست کارها با حداقل هزینهکرد از منابع موجود.
رهبری چیست؟
قبل از پرداختن به بحث تفاوتهای رهبری و مدیریت، میخواهیم به تعریفی دقیق و واحد از نقش رهبری برسیم. رهبر اساسا به چه معناست؟ به چه کسی رهبر میگویند؟ سادهترین و دم دستترین تعریف برای رهبری این است که بگوییم «رهبری یعنی هنر انگیزه دادن به افراد جهت دستیابی به یک هدف مشترک.»
رهبر اساسا شخصی است که باید دارای ترکیبی از شخصیتها و مهارتهای رهبری باشد تا دیگران را وادار کند که به دنبال او به راه بیفتند. رهبر باید الهامبخش افراد برای آغاز کار باشد. رهبری موثر رهبری است که بتواند ایدهها را با وضوح و شفافیت کامل به اعضای تیم انتقال دهد؛ بهگونهای که افراد به چشماندازی واضح در مورد کاری که قرار است انجام دهند برسند.
تفاوت رهبری و مدیریت
تفاوتهای رهبری و مدیریت را از جنبههای گوناگون میتوان موردسنجش و بررسی قرار داد. این تفاوتها اساسا شامل طیف وسیعی از مسائل میشود که میتواند بین یک رهبر و یک مدیر تمایز ایجاد کند. در زیر به برخی تفاوتهای رهبری و مدیریت که در کتاب «در مسیر تبدیلشدن به یک رهبر» اثر وارن بنیس آورده شدهاند اشاره میکنیم.
- مدیر به کنترل متکی است، رهبر الهامبخش اعتماد است
- مدیر دید کوتاهمدت دارد، رهبری دیدگاه بلندمدت
- مدیر میپرسد چگونه و چه زمان، رهبر میپرسد چه و چرا
- مدیر همیشه به سود خالص شرکت فکر میکند، رهبر به افقها چشم دارد
- مدیر اداره میکند، رهبر نوآوری میکند
- مدیر کپی است، رهبر اصل است
- مدیر حفظ میکند، رهبر توسعه میدهد
- مدیر روی سیستمها و ساختار تمرکز دارد، رهبر روی افراد
- مدیر تقلید میکند، مدیر خود سرچشمه است
- مدیر وضعیت فعلی را میپذیرد، رهبری آن را به چالش میکشد
- مدیر یک سرباز کلاسیک خوب است، رهبر خود واقعیاش است
- مدیر کارها را درست انجام میدهد، رهبر کارهای درست را انجام میدهد
علاوه بر موارد ذکر شده در بالا، یکی دیگر از تمایزهای مدیریت و رهبری، شمارش ارزش در برابر ایجاد ارزش است. یکی از تفاوتهای عمده رهبری و مدیریت نیز همینجاست. اگر در حال شماردن ارزش هستید، شما درواقع افراد را مدیریت میکنید و رهبر آنها بهحساب نمیآیید. زیرا فقط مدیران ارزش را شمارش میکنند و رهبران واقعی تمایل به ایجاد ارزش دارند.
رهبران واقعی میگویند که: «از تو میخواهم درحالیکه من B را حلوفصل میکنم، تو A را مدیریت کنی». یک رهبر با چنین کارها و سخنانی میتواند مولد ارزش در تیم خود باشد. رهبری با تمرکز روی قادر ساختن افراد، یکی از نشانههای رهبری مبتنی بر عمل است.
یکی دیگر از تفاوتهای ساختاری و بنیادین مدیریت و رهبری، چرخه تاثیر در برابر چرخه قدرت است. مدیران زیردست دارند و رهبران پیرو. مدیران چرخه قدرت را ایجاد میکنند و رهبران چرخه تاثیر را. آسانترین روش برای فهمیدن اینکه شما کدام از دو مورد فوق هستید این است که تعداد افرادی که برای مشورت به نزد شما میآیند را شمارش کنید. هرچقدر که تعداد این افراد بالاتر باشد، به این معنی است که شما در حال فاصله گرفتن از مدیریت و قدم برداشتن بهسوی رهبری هستید.
رهبری یا مدیریت؟
در بالا شرح کاملی از وظایف مدیران و رهبران را خواندید. با توجه به مطالب ذکر شده در بالا، با قطعیت نمیتوان یک نقش را بر دیگری اولویت داد. بهتر است اینطور بگوییم که دوران فرق گذاشتن و جداسازی رهبری و مدیریت تمام شده است. درگذشته، وظیفه مدیران این بود که از قوانین مصوب شده پیروی کنند، کارها را سامان دهد و وظایف لازم را به افراد محول کنند و در آخر نیز منتظر نتیجه بمانند و مطمئن شوند که تمامی کارها بر اساس ترتیب صورت گرفته است. در آن زمان، تمرکز بیشتر روی کارایی بود.
اما در اقتصاد جدید، ازآنجاییکه دانش افراد ارزشساز واقعی است، نمیتوان دو نقش مدیریت و رهبری را از یکدیگر جدا کرد. کارمندان و کارگران به مدیر خود نگاه میکنند تا نهتنها وظایف را به آنها محول کند، بلکه هدفی را نیز برای آنها مشخص سازد.
مدیران باید کارمندان و کارگران خود را سازماندهی کنند تا نهتنها بهرهوری بیشتری کسب کنند، بلکه استعدادها نیز ایجاد شوند و توسعه بیابند و همچنین افراد نیز مورد الهام قرار بگیرند. بنابراین در جهان کنونی مدیریت و رهبری دو نقش به هم وابسته اند و باید بهعنوان مکمل یکدیگر عمل کنند. در واقع جهان ما هم به مدیر احتیاج دارد و هم به رهبر.