شغل موازی چیست و چگونه؟

0
2478
کسب و کار

شغل موازی چیست؟ زمان مناسب برای شغل موازی چه زمانیست؟ آیا باید به شغل موازی روی آورد؟ به چه شغل هایی شغل موازی گفته می شود؟ پاسخ تمام این سوالات در مجله کسب و کار روند .

  تعداد زیادی از مردم به خصوص کسانی که در شغل اولشان، موفقیت داشته اند، در همان شغلی که بیست یا بیست و پنج سال در آن فعالیت داشت اند، باقی می مانند. بسیاری از افراد، به کارکردن در مشاغل اصلی خود، به میزان چهل تا پنجاه ساعت در هفته، مشغول اند. بعضیها از کار تمام وقت، به سراغ کارهای پاره وقت، می روند، و یا مشاور می شوند. اما، بعد برای خود شغل موازی و معمولا کاری در سازمانی غیرانتفاعی – که غالبا ده ساعت دیگر در هفته کار می برد، دست و پا می کنند. مثلا اداره کلیسای محل خود را قبول می کنند، یا ریاست شورای پیشاهنگی دختران را انجام می دهند، عهده دار اداره حمایت از زنان آسیب دیده می شوند، و یا به عنوان کتابدار بچه ها در کتابخانه عمومی به کار می پردازند، و یا چالشهای مدیریت عضو انجمن اولیاء مدرسه محل و سازمانهای غیرانتفاعی مشابه می گردند. و پاسخ سوم، و راه حل نهایی، وجود «کارآفرینان اجتماعی» است. کارآفرینان اجتماعی، معمولا کسانی هستند که در کار و حرفه اول خود، به عنوان تاجر، کاسب، پزشک، مشاور، صنعتگر، استاد دانشگاه و امثالهم، بسیار موفق بوده اند. آنان، به کار خود عشق می ورزند، ولی این کارها، دیگر آنها را ارضا نمی کند. آنها هرچند کماکان، به انجام کارهای سابق خود می پردازند، ولی وقت به مراتب کمتری را صرف آنها می کنند. آنها، معمولا، کار دیگری را شروع می کنند، که نوعا فعالیتی غیرانتفاعی و شغل موازی است.

بخوانید:  بازاریابی در کسب وکار چیست؟

مطالب خواندنی : بازاریابی دیجیتال چیست و چگونه!

در اینجا چند نمونه شغل موازی می آوریم، که اولین آنها به گفته باب بافورد نویسنده در مورد آماده شدن برای نیمه دوم عمر می باشد. بافورد، که فعالیت رادیو تلویزیونی بسیار موفقی را دایر کرده بود، هنوز هم به آن کار ادامه می دهد. بافورد، در ابتدا، برای اعطای قابلیت بقا به کلیساهای پروتستان آمریکا، سازمان غیرانتفاعی بسیار موفقی را بنیان نهاد؛ و سپس دست به تأسیس سازمان غیرانتفاعی موفق دیگری برای تعلیم دیگر کارآفرینان اجتماعی زد، تا آنها در حالی که کماکان به اداره کارهای اصلی خود می پردازند، نحوه مدیریت کارهای غیرانتفاعی خصوصی خود را هم یاد بگیرند. علاوه بر بافورد، یکی از حقوقدانهای موفق هم که مشاور حقوقی شرکتی بزرگ است – سازمانی را تأسیس کرده که در فکر ایجاد مدارسی نمونه در ایالت خود می باشد. کسانی که نیمه دوم عمر خود را اداره می کنند، ممکن است همواره در اکثریت نباشند. شاید اکثریت، به انجام آنچه درحال حاضر، بدان مشغولند، ادامه دهند، و به عبارت دیگر در حالی که سرکار هستند، بازنشسته باشند، با کسالت و بیحوصلگی به کارهای روتین خود ادامه دهند تا به بازنشستگی واقعی برسند. ولی همین اقلیت است که به عمر کاری طولانی، و نرخ بالای امید به زندگی، به عنوان فرصتی استثنائی برای خود و جامعه اش می نگرد، و همینها هستند که الگوها و رهبرهای جوامع خود هستند، و همینها داستانها و حکایتهای کامیابی و موفقیت را می سازند. مدیریت بر نیمه دوم عمر، ایجاب می کند که فرد، از مدتها قبل از ورود به آن، آن را خلق کند.

بخوانید:  ۲۱ راه آسان پولسازی آنلاین

وقتی در حدود سی سال گذشته، مشخص شد که عمر متوسط کاری، به سرعت در حال افزایش است، ناظرین زیادی اعتقاد دارند که افراد بازنشسته، به نحوی فزاینده، داوطلب خدمت در نهادهای غیرانتفاعی آمریکا خواهند شد، ولی این چنین نشد. اگر فرد، قبل از چهل سالگی، یا در همین حدود، داوطلب انجام اینگونه خدمات نشده باشد، قطعا زمانی که از شصت سالگی گذشت داوطلب نخواهد شد به همین ترتیب، تمام کارآفرینان اجتماعی که من می شناسم، کار در مؤسسه دوم را، مدتها قبل از اینکه در بیزینس اصلی شان به اوج برسند، شروع کرده اند. حقوقدانی که در به او اشاره کردیم، انجام کار حقوقی داوطلبانه برای مدارس ایالت خود را، از سی و پنج سالگی شروع کرده بود. او در سن چهل سالگی، خود را به عضویت هیأت امناء مدرسه در آورد. ولی وقتی به مرز پنجاه سالگی رسید، از محل ثروت فراوانی که از طریق شرکت متعلق به خود داشت، احداث و اداره مدارس نمونه را آغاز کرد. او، هنوز به عنوان مشاور ارشد در شرکت بزرگی (که در زمانی که وکیل جوانی بود، با کمک او تأسیس شده بود) به صورت تقریبا تمام وقت مشغول است.

دلیل دیگری هم برای کارگر علمی وجود دارد که برای مدیریت بر خود»، دلبستگی ثانوی عمده ای را هرچه زودتر به وجود آورد. هیچ کسی نمی تواند عمری طولانی را تجربه کند، بدون اینکه در کار یا زندگی خود، شکستی جدی را تحمل نکرده باشد.

مهندس توانمندی را می شناسم که در سن ۴۲ سالگی، از ترقی و ترفیع در شرکت بازمانده است. استاد کالج شایسته ای را می شناسم که در سن چهل و دو سالگی به این حقیقت تلخ رسیده، که حتی اگر واجد صلاحیت هم باشد، به درجه استادی دانشگاهی بزرگ نخواهد رسید، و برای همیشه در همان کالج کوچکی که در ابتدا استخدام شده خواهد ماند. در زندگی انسان، تراژدیها و مصایبی نظیر بهم خوردن زندگی زناشویی، و از دست دادن فرزند، رخ می دهد که اجتناب ناپذیر است. و در اینجا است که وجود یک دلبستگی ثانوی و عمده . و البته نه سرگرمی و تفننی صرف . می تواند اوضاع را به نحوی خاص، متحول کند. مهندس خوبی که از ترفیع بازمانده بود، حالا می داند که در کار خود، خیلی هم موفق نبوده، ولی در فعالیتهای بیرونی خود، مثلا در صندوقداری کلیسای محل، موفق بوده و خواهد بود. ممکن است خانواده فردی از هم بپاشد، ولی در فعالیتهای بیرونی، هنوز اجتماع و خانواده ای بزرگتر وجود دارد.

بخوانید:  کارتن خوابی که مالتی میلیاردر کالیفرنیا شد

این حرفها، بخصوص در جوامعی که موفقیت در آنها بسیار مهم است، مهمتر و معتبرتر هستند. چنین چیزی، از لحاظ تاریخی، وجود نداشته است. آن طوری که در یک دعای قدیمی انگلیسی ها آمده است، اکثریت مردم، توقعی جز این ندارند که در جایگاه شایسته خود زندگی کنند.

ravandsoft

ارسال دیدگاه

Please enter your comment!
Please enter your name here