نظریههای تاریخی مدیریت
نظریه مدیریت علمی (1940-1890)
در این زمان، تعداد قابلتوجهی از سازمانها بزرگ و صنعتی بودند. این سازمانها بهصورت معمولی شامل یکسری وظایف در جریان میشدند که محصولاتی را تولید میکردند. «نظریه مدیریت علمی» توسط فردریک تیلور توسعه پیدا کرد. این نظریه توضیح دقیقتری از مشخصات و سنجش وظایف سازمانی را ارائه میدهد. در این زمان، وظایف بهاندازه ممکن به سمت استاندارد شدن پیش رفتند و پاداش و توبیخ برای کارگران در نظر گرفته شد. این رویکرد برای سازمانهایی با خط مونتاژ و دیگر فعالیتهای مکانیکی و روتین، بهترین بازخورد را به همراه داشت.
نظریه مدیریت بوروکراتیک (1950-1930)
ماکس وبر نظریه مدیریت علمی را با نظریه بوروکراتیک خود تطبیق داد. وبر روی تقسیم سازمان به سلسهمراتب، ایجاد خطوط قدرتمند اقتدار و کنترل متمرکز بود. او پیشنهاد داد که سازمانها روشهای عملیاتی استاندارد و جامعی برای همه وظایف روتین خود توسعه دهند.
جنبش روابط انسانی (1930 تا به امروز)
درنهایت، اتحادیهها و مقررات دولتی به تأثیرات غیرانسانی این نظریهها واکنش نشان دادند و توجهات بیشتری به سمت افراد و تواناییهای منحصربهفرد آنها در سازمان جلب شد. نظریه غالب ای ن بود که اگر کارمندان و کارگران در کار خود موفق شوند، سازمان نیز بهتبع آن به موفقیت دست پیدا خواهد کرد. بنابراین اینگونه بود که بخشهای مدیریت منابع انسانی به سازمانها افزوده شد. علوم رفتاری نقش مهمی در کمک به درک نیازهای کارگران و چگونگی هماهنگ شدن نیازهای سازمان و کارکنان آنها ایفا کرده است. بعدها نظریههای جدیدی نیز به وجود آمدند که بسیاری از آنها بر پایه علوم رفتاری بودند.
ویژگیهای برنامه توسعه مدیریت پیشرفت
با به وجود آمدن جنبش روابط انسانی، برنامههای آموزشی نیاز به پرورش مهارتهای نظارتی، مانند نمایندگی، توسعه حرفهای، انگیزهدهی، مربیگری، منتوری، را به رسمت شناختند. مدارس مدرن مدیریت در حال حاضر دانشجویان را وامیدارند که طیف گستردهای از موضوعات مدیریت را بررسی کنند و از طریق اجرایی کردن این موضوعات در محیطهای کار واقعی، آنها را بهخوبی یاد بگیرند.
برنامههای موثر توسعه مدیریت به دانشجویان کمک میکند که دیدی سیستماتیک نسبت به سازمان خود داشته باشند. دیدی که به آنها کمک میکند تا بفهمند وظایف اصلی و عمده چگونه روی یکدیگر اثر میگذارند.
نظریههای معاصر مدیریت
نظریه احتمال
اساساً، نظریه احتمال ادعا میکند که وقتی مدیران تصمیمی میگیرند، باید تمام جنبههای وضعیت فعلی را در نظر داشته باشند و بر اساس جنبههای که برای وضعیت فعلی کلیدی هستند، عمل کنند. درواقع، نظریه احتمال حول جمله «بستگی دارد» میچرخد.
بهعنوانمثال، تلاش مستمر برای شناسایی بهترین رهبری یا سبک مدیریت، ممکن است اینگونه نتیجه دهد که بهترین سبک به وضعیت بستگی دارد. اگر یک فرمانده نظامی در حال مدیریت کردن سربازان خود در خلیجفارس است، سبک استبدادی احتمالا بهترین سبکی است که میتوان به کار گرفت.
و اگر همکاری در یک بیمارستان یا دانشگاه به وقوع میپیوندد، سبک رهبری مشارکتی و شفاف احتمالا بهترین سبک مدیریت خواهد بود.
نظریه سیستم
تئوری سیستم تابهحال تاثیر قابلتوجهی در علم مدیریت و درک سازمانها داشته است. اما قبل از پرداختن به این مبحث، بیایید به سوال «سیستم چیست؟» پاسخ دهیم. سیستم مجموعهای از بخشهایی است که برای به دست آوردن یک هدف کلی یکپارچهشدهاند.
اگر بخشی از سیستم حذف شود، ماهیت سیستم نیز تغییر میکند. برای مثال، خودرو یک سیستم است. اگر کاربراتور خودرو را بردارید، این خودرو دیگر کار نخواهد کرد. یک سیستم را میتوان بهعنوان ورودی، پردازش، خروجی و نتایج در نظر گرفت. سیستمها بازخورد را در میان هر یک از این چهار جنبه به اشتراک میگذارند.
بیایید به یک سازمان نگاه کنیم. ورودی شامل منابعی مانند مواد خام، پول، فنآوریها و افراد است. این ورودیها از طریق یک فرآیند که در آن برنامهریزیشده، سازمانیافته، انگیزه میگیرند و کنترل میشوند تا درنهایت هدفهای سازمان را به سرانجامی مشخص برسانند. خروجی کار، محصولات و سرویسهایی است که به بازار عرضه میشود.
اشتباه بازاریابی شبکه ای : ۷ اشتباه رایج در بازاریابی شبکه ای
این خروجیها ممکن است کیفیت زندگی یا بهرهوری مشتریان را افزایش دهند. بازخوردها میتوانند اطلاعاتی از منابع انسانی باشند که فرآیند را به انجام میرسانند، مشتریانی که از محصول یا سرویس استفاده میکنند و غیره. بازخوردها همچنین ممکن است از محیطهای خارج از سازمان نیز داده شود.
مانند دولتها، جامعه، شرایط اقتصادی و فناوری. این چارچوب کلی سیستم بهتمامی سیستمها اطلاق میشود، ازجمله زیر سیستمها (بخش ها، برنامه ها، و غیره) در کل سازمان.
تاثیر نظریه سیستم در مدیریت این است که نویسندگان، مربیان، مشاوران و غیره به مدیران کمک میکنند تا از دیدگاه وسیعتری به سازمان نگاه کنند.
تئوری سیستم چشمانداز جدیدی برای مدیران برای تفسیر الگوها و حوادث در محل کار به ارمغان آورده است. درگذشته، مدیران معمولا مسئولیت یک بخش را به عهده گرفتند و بر آن تمرکز کردند.
زبان بدن دیجیتالی مشتریان را بفهمید
بعد از پایان این بخش، مجددا تمرکز آنها به سمت بخش دیگری از کار معطوف میشد. مشکل این بود که یک سازمان میتواند، مثلا یک اداره مرکزی فوقالعاده و یک مجموعه عالی از معلمان داشته باشد، اما این بخشها بههیچعنوان با یکدیگر هماهنگی ندارند و این خود یک مشکل عمده برای سازمان است.
نظریه هرجومرج
هرجومرج فقط در محیط جامعه یا در محیطهای بینالمللی و سیاسی رخ نمیدهد و در فضای سازمانها نیز هرجومرج امری محتمل است. بااینحال، برای چندین دهه، مدیران بر این اساس عمل میکنند که رویدادهای سازمانی همیشه میتوانند کنترل شوند. در اینجا یک نظریه جدید به نام «نظریه هرجومرج» نمود پیدا میکند. بر اساس این نظریه، رویدادها را بهندرت میتوان کنترل کرد.
پروژه های کارآفرینی بانوان چگونه پدید می آید
بسیاری از نظریهپردازان هرجومرج (نظیر نظریهپردازان سیستم) در هنگام توضیح نظریه خود به سیستمهای بیولوژیکی اشاره میکنند. آنها نشان میدهند که سیستم ها بهطور طبیعی به پیچیدگی بیشتری میرسند، و به همین ترتیب، این سیستمها بیثباتتر میشوند و باید انرژی بیشتری را برای حفظ پیچیدگی صرف کنند. همانطور که انرژی بیشتری مصرف میکنند، به دنبال ساختار بیشتر برای حفظ ثبات هستند. این روند همچنان ادامه مییابد تا سیستم شکسته شود، با سیستم پیچیده دیگری ترکیب میشود یا بهطور کامل سقوط میکند.