مدیریت برند موفق آسان تر از آن چیزی است که فکر می کنید؛ اما اکثرا مدیران دچار ۸ اشتباه رایج میشوند و به سرعت ارزش برند و کسب وکار خود را در شیب نزولی قرار می دهند. در ادامه با این اشتباهات خطرناک آشنا می شویم.
۱. عدم تعهد مدیر
برندها گاها با عملکرد ضعیف از حمایت مدیریت ارشد برخوردار نمی شوند. آنها خدمت خود توصیف می کنند اما هیچ ارزش افزودهای برای مشتری خود قائل نمی شوند. این بدان معنا است که کسب وکار هایی که فاقد حمایت مدیر ارشد از برند شده اند ناکام خواهد ماند و موفق نخواند شد. آنها به مشتریان دلیلی برای خرید ارائه نمیدهند ومزیت رقابتی در برابر رقیبان ندارند. ندرتا هدف، تصمیم به خرید می باشد. حتی درقرارداد های کسب وکار، افزایش ریسک خرید یک تامینکننده برای بیشتر خریدارانی که به برندهای قوی دربازار خودرو میآورند بسیار بالا است.
شاید این بزرگ ترین اشتباه بزرگ در مدیریت برند شما باشد.
۲.زمینه برند خیلی دور از حوزه فعالیت اصلی
این فرض ساده انگارانه اشتباه است که ایجاد ضمائم برند اضافی، هزینه پایین وریسک کمی برای بهبود کسب وکار دارد.حقیقت این است که هزینه بالاتر وتمرکز ضعیف مدیریت به این معناست که بسیاری از برند یابرند های فرعی برای حداکثرسازی فرصت ها است.
۳.برند یک نام نیست
برندشما یک بیرق یاعلامت یا مزیت برای مشتری نیست. برند های بسیاری نام خود را بدون هیچ مزیتی برای مشتریان تغییر میدهند. تغییر یک نام برند باید تغییری اساسی و پایدار درنحوه عملکرد کسب و کار شما باشد و این تفاوت با گذشته باید در تمام عملکرد شما احساس شود.
۴.نادیده گرفتن عصر دیجیتال
مدیریت برند مدرن از تکنیکهای کنترل مدیریت به سمت تکنینکهای تاثیرگداری وهمکاری حرکت کرده است.این مستلزم شفافیت بازبودن وحضور فعال دربین مخاطبان است.
۵. تسخیر شدن به وسیله بارار
با یافتن یک برند قوی جالب است که هجمهپذیری آن مفروض دانسته شده وتغییرات بازار نادیده گرفته شود.درحالیکه مهم است که دربازار تغییر چندان سریعی نداشته باشی اما مصیب آور است که ورودیهای جدید رانادیده گرفته وسلائق متغیر مشتری را نبینیم.
۶.ناتوانی دربررسی بازگشت سرمایه برند خود
تمامی فعالیت های بازاریابی یا مشتریان شما سودآور و موفق نیستند. بسیاری از بازاریاب ها نمیتوانند پیوند سختی بین تلاشهای بازاریابی برند ایجاد نمایند هزینه ارتباط با مشتری و حفظ آن و بازگشت سرمایه اصلی مطرح است این امر منجر به حفظ مشتریان غیر سودآور بسیار یا مشتریانی میشود که ارزش برند شما را از بین میبرند.
اسامی محصول همیشه خوب عمل نمیکنند.جهان برند سازی پر از لاشههای برند های موفق در یک بازار است که نتوانستند درزمان صادرات به شکوری دیگر محصولی خوب ارائه کنند یا حتی درجائی به مردم آن کشور اهانت کردهاند.
۷.برندهای جوانان سردرگم هستند
تغییر بسیاردر برند نه فقط مشتریان راسردرگم میکند بلکه برای کسب وکار نیز به شدت ناکاراست.برند های ضعیف به محلیسازی بسیار ببدون تقویت مبنای برند کمک میکند.این بدان معناست که یک برند میتواند معنای متفاوتی با مخاطبین برای مخاطبین متنوع حفظ کند.
۸. شما نمیتوانید همه چیز را به همه بدهید
شما نمیتوانید از جانب همه پذیرفته شوید.شجاع باشید ومخاطب هدف خود را انتخاب کنید.بسیاری از کسب وکارها تلاش خواهند کرد تا مشتریان بسیاری هدف گیری کنند زیرا باور دارند محصول آنها جهان شمول است.
نتیجه گیری
مدیران برند به شدت به چالش کشیده میشوند.جهان مدیریت برند پیچیده وپیچیده ترمی شود.فناوری زمانی نفرین محسوب میشود.فناوری زمانی نفرین محسوب میشود وزمانی فرصت یعنی درحالیکه خالق قابلیتهایی برای مدیر برند میباشد نیاز به مهارتهای جدید ونگرش متفاوتی راموجب میشود.عوامل پیشروی مدیران برند موقتی نیستند.برند هادربازار رقابتی دارای ارزش بوده وبدون شک به وجود خود ادامه میدهند.
هرچند اشکال ویژه سازمانی تغییر مییابداما مدیریت برند خود به خود وفق یافته ودرهنگام پذیرش چالشهای جدید به وسیله بهبود قابلیت رقابتی از سوی مدیران کامیاب میشود.با توجه به تغییرات شدید در ماهیت رقابتی بازار محصول وفناوری ونتایج آن درنقش هم توزیعکننده وهم سازمانهای تسهیل کننده، قابل فهم است که فرآیندهای فزاینده هماهنگی فعالیتهای برند چه داخل وچه خارج سازمان وفشار برای غیر متمرکزسازی تصمیم گیری وحذف لایههای مدیریت به امنیت کاهش هزینهها مواجه میباشند.محققان تحول مدیریت برند رااز خاستگاه نخستین برندهای ملی تاکنون دنبال کردهاند.آنها یادآورشدند که مدیریت برند منطبق با محیطهای بازاریابی میباشد.
منطق اصلی سیستم مدیریت برند در بنگاه دارای چند برند براساس این باور است که رقابت در درون بر سر منبع باعث بهبود تلاش از جانب هر فرد میشود. اما مدیران چند برند در یک طبقه محصول اغلب بیرحمانه با یکدیگر به رقابت می پردازند. این دشواری درهماهنگسازی برنامههای بازاریابی برای هر برند وتقاضا برای رویکرد و هدف وابسته تر به مدیریت کل طبقه محصولات دربخشی از بنگاهها منجر به تمرکز تصمیم گیری در سطح آن طبقه شده است. محققان در این زمینه اشاره میکنند که مدیریت طبقه فرصتی را برای مدیران مجرب جهت درگیر ساختن خود با عملکرد مدیریت برند فراهم میکند و به موجب آن یکی از ضعفهای مدیریت برند سنتی و قدیمی را کاهش میدهد.